یک ضرب مثل قدیمی انگلیسی میگوید : یک کشتی سوراخ ، امپراتور وار غرق میشه. در بازار رقابتی کنونی، یک قیف فروش سوراخ ، پول را از جیب شما به جیب رقیبتان خواهد ریخت. هرچند که داشتن یک قیف فروش ایدئال نیز خیلی کمیاب است. اگر مدیر فروش شما یکی از این ۵ اشتباه مهلک را انجام دهد، باید بدانید که سوراخ بزرگی در قیف فروش سازمانتان وجود دارد که نیاز به راهکار اصلاحی وجود دارد.
» قیففروش Sales Funnel چیست ؟
تحقیقات نشان داده که تنها ۵۰% مشتریان راغب مورد تائید واحد بازاریابی به مشتریان راغب مورد تائید اولیه واحد فروش تبدیل میشوند. قیف فروش در هر مرحله نیاز به مشتریان بالقوهای دارد که تصمیم سازی نمایند. با افزوده شدن هر یک مرحله به مراحل استاندارد قیف فروش ، شانس از دست رفتن مشتری بیشتر و بیشتر میشود.
باید قیف فروش را شفاف ، روشن و ساده نگه دارید و البته به فکر کوتاه کردن مسیر نیز نباشید. درحالیکه حذف مراحل اضافی بسیار حیاتی است، از ترکیب مراحل استاندارد نیز بپرهیزید، زیرا ایجاد یک مرحله پیچیده از ایجاد دو مرحله ساده بسیار بدتر است.
آیا قیف فروش شما توانایی ایجاد مشتری راغب را دارد ؟ اگر شما به دنبال درک سلیقه و خواسته مشتری همگام با تغییرات جامعه نباشید، حتما هزینه بالایی برای کسبوکارتان به وجود خواهید آورد. نتایج یک تحقیق نشان میدهد که حدود ۸۰ درصد فرصتهای فروش به علت عدم پیگیری مناسب از سوی فروشنده از دست میروند. عدم پیگیری درست ناشی از عدم همکاری و هماهنگی به بخش بازاریابی و فروش است . بسیار دیدهایم که بازاریابان از فروشندگان متنفرند. شاید به داشتن یک CRM سیستم مدیریت ارتباط با مشتری در سازمان بتوانیم به همکاری و اتحاد بین آنها در جهت افزایش فروش و کاهش نرخ مشتریان راغب ازدسترفته دستیابیم.
فروش با فشار یکی از تکنیکهای فروشندگی Always Be Closing و از روشهای مدیران، مشاوران و مدرسان غیرحرفهای است که دانش آنان حداقل برای ۳۰ سال گذشته است که از نسل قبل، استادان و یا کتابهای قدیمی آموختهاند. این استراتژی فروش که ایران نیز ترویج داده میشود، به هیچ عنوان توصیه نمیگردد. امروز، عصر مشتریان فهیم است. مشتری حق انتخاب دارد. مشتری به دنبال خرید محصول و یا ویژگیهای آن نیست، مشتری به دنبال کسب تجربه از محصول در دسترس است.به عبارت دیگر ، مشتری در مقابل تکنیکها و روشهای فروشندگی سنتی، ایمنی پیدا نموده از روشهای فروش با فشار دوری میجوید.
حتما در فروشگاههای خرید لباس با فروشندهای برخورد نمودهاید که به دنبال مشتری خانم راه میافتد و پشت سرهم میپرسد : چطور میتونم کمکتان کنم ؟ این فروشنده ، دانشجوی همین مکتب برای فروش است . باید دید مدرس وی ، چه کسی بوده است !
ادامه مطلب : ۵ اشتباه مدیریت فروش در مورد قیف فروش
سوالی در ذهن بسیاری از مدیران است : چرا در دنیای بازاریابی ، تبلیغات برخی شرکتها به موفقیت های بزرگ میانجامد و برخی تبلیغات با شکست ؟ چرا تبلیغات برخی بیش از دیگران دیده میشود ، هرچند که ممکن است بودجه تبلیغاتی آنان کمتر نیز بوده باشد؟
پاسخ به اینگونه سوالات در بخشی از برنامه بازاریابی به نام استراتژی تبلیغات واقع شده است.
استراتژی تبلیغات عبارت است نقشه راه بلند مدت سازمان برای کمک به فروش محصولات و خدمات از طریق ایجاد رابطه با مصرف کننده است. تنوع استراتژیهای بازاریابی بسیار زیاد است.هر شرکتی میتواند یکی از انواع استراتژیهای تبلیغاتی را انتخاب نمایند. با این وجود تمام استراتژیهای تبلیغاتی دارای عناصر تشکیل دهنده یکسانی هستند. یک استراتژی تبلیغات موثر باید بیان کننده مشکلات و فرصتهای پیشروی سازمان بوده و تاثیر بزرگی بر فروش، سودهی و ارزش شرکت داشته باشد.
تبلیغات به عنوان زیر مجموعه ترفیع ( پروموشن Promotion ) یکی از انواع آمیخته بازاریابی Marketing Mix ( مارکتینگ میکس – آمیزه بازاریابی ) است و در خصوص برقراری ارتباط دوطرفه یا یکطرف با مصرفکننده است. در این مقاله سعی خواهیم نمود تا در خصوص استراتژی پروموشن کسبوکار با تمرکز بر تبلیغات به عنوان یکی از اجزاء پروموشن توضیحاتی ارائه نماییم. تبلیغات از استراتژیهای پوش Pull در فروش است. برای درک هرچه بهتر استراتژی تبلیغات باید به عناصرر سازنده و مرتبط با تبلیغات پیبرده و هریک را به تفکیک تشریح نماییم.
( تاکتیک فروشPush ، استراتژی تبلیغاتی فشار است که تولیدکننده محصول سعی دارد بهطور مستقیم با تبلیغات به مشتری فشار روانی وارد نموده و در وی ایجاد انگیزه نماید، مشتری با حصول اطمینان از نام تجاری، اقدام به خرید مینماید).
تصمیمگیری در خصوص استراتژی بازاریابی ارتباطی یکی از اساسیترین نقشها و مسئولیتهای مدیر بازاریابی است و در این فرایند، برخی تصمیمات در خصوص مشتریان حادث میشود که عبارت است از : چگونه باید با مشتری ارتباط برقرار نمود ؟ و یا پیام ارسالی چه میتواند باشد؟
برای پاسخ به سوالات فوق باید به باید به موارد زیر توجه نمود :
بخشبندی بازار ( تقسیمبندی بازار) بر اساس گروههای متمایز
تقسیمبندی مشتریان بر اساس گروههای مجزا یکی از فعالیتهای حیاتی است که نرخ موفقیت ایجاد ارتباط موثر را افزایش میدهد.
تصمیمگیری در خصوص گروهایی که باید با آنان ارتباط برقرار شود و نحوه برقراری ارتباط
در جهت تبلیغات، هدفگیری عبارت است فرایند برقراری ارتباط با بخش/ بخشهای مناسب بازار در جهت حصول اطمینان از دریافت بالاترین نرخ پاسخ. روش هدفگیری مخاطبان باید کاملا مرتبط با اهداف مندرج در برنامه بازاریابی سازمان باشد. افزایش آگاهی از برند ، آگاهی از وجود محصول ، جذب مشتریان شرکتهای رقیب ، …
تبلیغات به عنوان بخشی از ترفیع ، یکی از عناصر ارتباط در بازاریابی است.
پروموشن به قسمتهای زیر تقسیم میگردد :
ادامه مطلب : استراتژی تبلیغات Advertising Strategy
حتما در مهمانی، تاکسی یا بازار ، در خصوص کمبود درآمد و عدم فروش کالا و خدمات به علت شرایط بد اقتصادی ( شرایط نامناسب اقتصادی ) از افراد متعدد، چیزهایی شنیده اید و یا خودتان دچار این مشکل شده اید. همه میگویند، مشتری نمیخرد. اما باید گفت این وضعیت ارتباطی به وضعیت اقتصادی ندارد، بلکه کاملا به شرایط روحی و ذهنی شما مرتبط است. شرایط اقتصادی بر همه اثر میگذارد. آیا تقاضا صفر شده است ؟ اگر نه، چرا شما نمی فروشید ؟
اگر شما یکی از این فروشندگانید ، هفت مورد زیر را مطالعه نمایید، شاید تاثیر شرایط بد اقتصادی بر شما حداقل ، بی اثر و یا حتی مثبت گردد.
بعد از یک روز سختکاری و شاید چند تماس ناخوشایند ، بهانه نمودن شرایط بد اقتصادی بسیار آسان است. اگر این از شما شنید شود، مطمئن باشید که حتما فروشتان کمتر نیز خواهد. در شرایط بد اقتصادی در این وضعیت در حدود ۳۷ درصد تماس فورا از سوی مشتری قطع میگردد. فروشندگان باید تلاشهای خود را برای تماس تلفنی و حضوری افزایش دهند ، البته باید انگیزه برای تلاش بیشتر و هوشمندانهتر نیز به فروشندگان داده شود. اگر زود خسته شوید و عقبنشینی نمایید، حتما به کسبوکارتان سقوط آزاد به سمت نابودی خواهد داشت. مطمئن باشید با تلاش بیشتر و هوشمندانه ، کسبوکارتان بهبود پیدا خواهد نمود. یک ضرب مثل جالب لهستانی وجود دارد که میگوید : اگر با مسائل و مشکلات با سختی برخورد نمایید، سختیها به راحتی خواهند رفت.
وقتی تعداد فرصتهای فروش و مشتریان بالقوه کم میگردد، باید در داشتههای خود بازنگری نمایید تا با همین داشتههای به شرایط بهتری دست یابید. باید این بهبود در حوزه فروش اتفاق افتد. کتاب و مقاله غیرفارسی بخوانید و به فایلهای صوتی در حوزه مدیریت گوش دهید و یا از یک مشاوره مدیریت حرفهای کمک دریافت نمایید. این راهکارها در شرایط بد اقتصادی به بسیاری از فروشندگان و شرکتهای فروش محور کمک بسیاری نموده است. اکنون زمان تبدیلشدن به فروشنده حرفهای و آموزش فروشندگی حرفهای تا مهارتهای فروش خود ارتقاء دهید.
ادامه مطلب : راههای افزایش فروش در شرایط بد اقتصادی
همانطور که هر برند در ترازنامه سازمان خود ارزش مخصوص به خود را دارد، در بازار نیز ارزش خاص خود را داراست. این مسئله موضوعی است که توسط صنعت تعیین میشود. تعیین ارزش برند و روش محاسبه آن بهطور گستردهای مورد بحث قرار دارد. به دست آوردن یک برند یک تصمیم استراتژیک بهحساب میآید چرا که سازمانها ارزشافزوده و هزینههای زیادی را برای به دست آوردن آن پرداخت مینمایند. با این حال دلیل پرداخت ارزش افزوده موضوعی است که توسط بسیاری در صنعت مورد بحث قرار گرفته است.
َبدون شک حسابداران تمایل دارند برای تمامی داراییهای شرکتی که در آن کار می کنند ارزش قابل توجهی اختصاص دهند و ارزش برند خریداری شده به منظور به دست آوردن یک برند و کسب و کار خاص نیز جزء این دارایی ها به شمار می رود. یکی از سیستم هایی که توسط سازمان های تجارت محور انگلستان دنبال می شود این است که کل ارزش پرداختی را برای به دست آوردن کسب و کار سرمایه گذاری می کنند و این ارزش در طول زمان کاهش می یابد.
اینتربرند ، یک شرکت برندسازی ، روش متفاوتی برای محاسبه ارزش برند ارائه نموده است. این روش همانند روش های دیگری که توسط متخصصان امر صنعت ارایه شده، پتانسیل فروش آینده برند و همچنین سهم بازار فعلی آن را در نظر می گیرد تا به رقم قطعی ارزش ویژه برند یا قدرت آن دست یابد.
بر همین اساس یکی از مدل هایی که صنعت دنبال مینماید در نظر گرفتن ارزش سود خالصی است که برند طی چند سال متوالی اخیر به دست آورده است. به این میزان امتیاز به دست آمده از اندازه گیری فاکتورهای کلیدی خاص که با برند ارتباط دارند نظیر برند رهبر ، سهم بازار ، روند ، وفاداری به برند و مواردی از این دست اضافه می شود. وزن خاصی به هر یک از این فاکتورها داده می شود و حاصل کلی با کمک مضربی به مقدار مشخصی تبدیل می شود. این مضرب نیز از روی مطالعه ای که در بازار برای آن بخش خاص انجام شده به دست آمده است.
زندگی با قول برند ( وعده برند ) به معنای زندگی در عصر برندینگ است. روزانه با حجم عظیمی از تبلیغات مواجه هستیم که پیام آنان در خصوص قول برند است. قول برند Brand Promise ، همان قولی است که برند به مشتری خود در خصوص محصولات و خدمات خویش میدهد. این قول دقیقا مشابه همان قولی است که شما در زندگی شخصی و یا در سازمان به همکارانتان میدهد. وفای به قول ( وفای عهد ) بسیار مهم است و شکستن یا همان زیر پا نهادن آن یک خطای بزرگ.
ابعاد قول برند : * بیانیه ماموریت ، چشم انداز ، استراتژی * ارتباطات داخلی و خارجی
* عملیات ، سیستمها ، منابع * محصولات و خدمات * ارزشها و رفتارها
همه با افرادی که قول خود را زیر پا میگذارند آشنا هستیم و میدانیم که اعتبار آن افراد چگونه خدشهدار میگردد. در جهانی که تمرکزش بر مشارکتهای دوسویه و یا چند سویه است ، زیر پا گذاشتن قول برند ، به معنی لطمه به اعتماد مشتری به برند و احساس گول خوردن در وی است. هرچه مقیاس ارتباط برند با مشتری بزرگتر باشد، ترمیم لطمه ایجادشده ناشی از زیر پا گذاشتن قول برند نیز بزرگتر است.
امروزه ، بیشازپیش، مشتریان در خصوص برندهایی که با آنها ارتباطاند ، آگاهاند. مشتریان با مطابقت گفتههای برند با آنچه در واقعیت انجام میدهند، صداقت برندها را میسنجند. مشتری به دنبال تملک شهرت برندبرای خویش است.هنگامیکه مشتری بر اساس قول خویش عمل مینماید، وفاداری مشتری و افتخار وی به برندی که انتخاب نموده بیشتر خواهد شد؛ در نتیجه به دوستان بیشتری این برند را توصیه مینماید ( بازاریابی دهانبهدهان / تبلیغات دهانبهدهان ). حال اگر برندی قول خویش را بشکند، نه تنها رابطه خویش را از دست داده است ، بلکه موجب خرد شدن مشتری (در مقابل دوستانی که برند را به آنان معرفی نموده بود) خواهد شد. به لطف تبادل اطلاعات آنلاین ، این مشکل به سرعت به همگان اطلاعرسانی شده و هزینه بازگشت و تصحیح شرایط بسیار زیاد و گاه غیرقابلجبران است.
اگر بخواهیم موقعیت قول برند را در چشمانداز سازمان را شبیه سازی نماییم ؛ اگر برند را بهمثابه یک فرد در نظر گیریم، مغز مسئول جایگاهیابی در بازاریابی است. چشمها مسئول جهتیابی و ارتباطات برند است. قول برند نیز قلب است. قلب برند تعیینکننده نحوه ارتباط با مشتری است.
به عنوان مشتری ، ما در حال جمعآوری اطلاعات از برندهای مشهوری هستیم که به نوعی روزانه با آنها برخورد مینماییم. تجربه مشتری از برند میتواند موجب وفاداری همیشگی مشتری به برند و یا فراری دادن مشتری برای همیشه باشد.
زندگی با قول برند