تعیین ارزش برند ( ارزشگذاری برند ) یکی از حوزه های مدیریت برند است که با تناقض و مناقشه همراه است. هر سال، شرکتی مثل اینتربرند ، برندهای برتر جهان را با تعیین ارزش دارایی های غیر ملموس شان رتبه بندی می کنند. تقریبا هرسال، بعد از اینکه این رتبه بندی ها علنی می شوند، بحث بر سر این موضوع شکل می گیرد که چرا رتبه بندی برندهای برتر در شرکتهای مختلف، متفاوت است و چرا تعیین ارزش برند این شرکتها تا این اندازه متفاوت است. این پدیده ماهیت پیچیده تعیین ارزش برند به عنوان یک موضوع و تفاوت ها در روش های تعیین ارزش برند موجود که به این پیچیدگی می افزایند را نشان می دهد.
صرفنظر از مناقشه ها و بحث های بیشماری که هر ساله در خصوص رتبه بندی های صورت گرفته بر اساس ارزشگذاری برند صورت می گیرد، این موضوع همچنان جنبه مهمی از برندسازی می باشد. تعیین ارزش برند در دنیای شرکت ها به طور فزاینده اهمیت پیدا می کند، چرا که سازمان ها به طور فزاینده تلاش می کنند تا یک عدد و رقم مالی به مهمترین دارایی های غیر ملموس شان، برندها، اختصاص دهند. تعیین ارزش برند پیوندی استراتژیک بین استراتژی، بازاریابی، و تامین مالی می باشد. تعیین ارزش برند دیدگاه ها و بینش هایی در خصوص بازگشت سرمایه بازاریابی و تاثیر آن بر پایه دارایی غیر ملموس یک سازمان فراهم می کند. مدیریت استراتژیک برند، که بازگشت سرمایه، عایدی ها و سودآوری نقشی حیاتی در آن ایفا می کنند، کارآمدتر خواهد شد زمانی که ارزشگذاری در این فرایند تلفیق شود.
در طول سالیان گذشته، شناخت ارزشگذاری برند به عنوان ابزاری استراتژیک، به پیدایش رویکردهای ارزشگذاری متعددی منجر شده است. این یک تحول دلگرم کننده است، از این حیث که این حوزه اکنون بین متخصصان حوزه برند، بازاریاب ها، رهبران کسب و کار، ناظران و مسئولان امر به طور جدی به رسمیت شناخته شده است. از سوی دیگر، واقعیت نگران کننده آن است که وجود شیوه های ارزشگذاری متعدد، پیچیدگی ها و ابهاماتی در بین صاحبان برند و دیگر گروه های ذینفع ایجاد کرده است.
همانطور که هر برند در ترازنامه سازمان خود ارزش مخصوص به خود را دارد، در بازار نیز ارزش خاص خود را داراست. این مسئله موضوعی است که توسط صنعت تعیین میشود. تعیین ارزش برند و روش محاسبه آن بهطور گستردهای مورد بحث قرار دارد. به دست آوردن یک برند یک تصمیم استراتژیک بهحساب میآید چرا که سازمانها ارزشافزوده و هزینههای زیادی را برای به دست آوردن آن پرداخت مینمایند. با این حال دلیل پرداخت ارزش افزوده موضوعی است که توسط بسیاری در صنعت مورد بحث قرار گرفته است.
َبدون شک حسابداران تمایل دارند برای تمامی داراییهای شرکتی که در آن کار می کنند ارزش قابل توجهی اختصاص دهند و ارزش برند خریداری شده به منظور به دست آوردن یک برند و کسب و کار خاص نیز جزء این دارایی ها به شمار می رود. یکی از سیستم هایی که توسط سازمان های تجارت محور انگلستان دنبال می شود این است که کل ارزش پرداختی را برای به دست آوردن کسب و کار سرمایه گذاری می کنند و این ارزش در طول زمان کاهش می یابد.
اینتربرند ، یک شرکت برندسازی ، روش متفاوتی برای محاسبه ارزش برند ارائه نموده است. این روش همانند روش های دیگری که توسط متخصصان امر صنعت ارایه شده، پتانسیل فروش آینده برند و همچنین سهم بازار فعلی آن را در نظر می گیرد تا به رقم قطعی ارزش ویژه برند یا قدرت آن دست یابد.
بر همین اساس یکی از مدل هایی که صنعت دنبال مینماید در نظر گرفتن ارزش سود خالصی است که برند طی چند سال متوالی اخیر به دست آورده است. به این میزان امتیاز به دست آمده از اندازه گیری فاکتورهای کلیدی خاص که با برند ارتباط دارند نظیر برند رهبر ، سهم بازار ، روند ، وفاداری به برند و مواردی از این دست اضافه می شود. وزن خاصی به هر یک از این فاکتورها داده می شود و حاصل کلی با کمک مضربی به مقدار مشخصی تبدیل می شود. این مضرب نیز از روی مطالعه ای که در بازار برای آن بخش خاص انجام شده به دست آمده است.