اهمیت برندسازی یکی از سؤالهای مدیران سازمانهاست و زمانی این اهمیت بیشتری مشخص میشود که مدیری از سطح شناخت برند و میزان افزایش فروش سازمان خود توقع بالاتری داشته ، اما به آن دست پیدا نکرده باشد.
هیچ شرکتی ، بودجه بی پایان بازاریابی ندارد ، اصلا هم مهم نیست که این شرکت چه میزان بزرگ است. برنامه برندسازی باید ترکیبی از برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت بر اساس رشد بلندمدت است. هر کسب و کاری باید از اهمیت برندسازی در بازاریابی مطلع باشد.
برندسازی به یک حجم عظیمی از پول نیاز دارد ، اما هرگونه سرمایهگذاری بر برندسازی ، حتما منافعی را در بر خواهد داشت. در این مقاله به این تشریح اهمیت برندسازی خواهیم پرداخت تا مدیران سازمانها با اطمینان خاطر را به برندسازی را آغاز نمایند.
اهمیت برندسازی در اثرگذاری بر انتخاب / روند تصمیمگیری مشتری ، نقش بالایی دارد . حجم بالایی از محصولات موجود در بازار ، موجب سردرگمی مصرفکنندگان شده است. مدیران خرید سازمانها ، از برندهایی خرید میکنند که به نظر ریسک کمتر برایشان ایجاد مینمایند . مشتریان معتقدند که محصولاتی که توسط برندهای شناخته شده تولید میشوند از سایر محصولات مشابه ، عملکرد بهتری دارند.
هنگامیکه یک شرکت به صورت جدی و قوی روی بازاریابی یا برندسازی تمرکز دارد ، درامد و سهم بازارش افزایش پیدا مینمایند. این بدان معناست که یک شرکت میتواند از چیزی که پیشتر بوده ، قویتر شده باشد. این قدرت به شرکت این توانایی را میدهد که وارد یک حوزه جغرافیایی جدید شده ، برندسازی مشترک Co-Branding انجام دهد و یا فرصتهای توزیع و پخش جدید را به دست آورد.
تویوتا ، به عنوان یکی از برندهای بسیار با کیفیت ، در سال 2009 محصولی تولید کرد که از نظر کیفیت یک کابوس بود. هرچند که این برند در طی سالها عملیات برندینگ ، تصویر کیفیت را در ذهن مخاطبین حک نموده است. این مسئله به این برند کمک نمود تا در این بحرانی که در کشورهای دیگر به وجود آمده بود ، جان سالم بدر برد و اعتماد را در پیرامون محصولات خود حفظ نماید.
ادامه :
تفاوت بین هویت برند و مدیریت برند یکی از ابهامات کافرمایان است. به این معنا که افراد غیر متخصص در حوزه مدیریت برند مانند طراحان وب سایت ، طراحان لوگو و حتی افرادی که از گرایشات متفاوت مدیریت به جز بازاریابی فارغ التحصیل شدهاند و اطلاع دقیقی از مدیریت برند ندارند ، یک اشتباه را به یک دانش و یک فرهنگ تبدیل نمودند.
این اشتباه بزرگ در یک جمله میتوان بیان نمود : برند یعنی طراحی لوگو و سربرگ . حال آنکه این موارد جزیی اط هویت بصری برند بوده ( منابع هویت برند ) و نه تمام آن . در ضمن هویت بصری خود بخشی از برند است.
این مشکل دو بعد دارد :
در مقاله ای نیز پیشتر توضیح دادیم که لوگو همان برند نیست. شما اگر سری به سایتهای طراحی لوگو بزنید ، خواهید دید که همگی ، پیشنهاد طراحی عناصری هویت بصری برند را نیز دارند. اما آیا مگر میشود بدون استراتژی برند ، فردی برای شما هویت بصری طراحی نماید ؟ در هیچ کجای جهان ، جز در ایران این اتفاق رخ نمیدهد.
البته اگر آنان بعد از خواندن این مقاله، ادعای نوشتن استراتژی برند هم برای شما ننمایند !!
درک این تفاوت بسیار مهم است. زیرا با درک تفاوت بین هویت برند و مدیریت برند ، شما میدانید که چه میخواهید و چگونه باید به آن دست یابید. یعنی استراتژی و راه دستیابی به اهداف مشخص میشود. یادتان باشد ثبات ، عامل موفقیت است ، برای اینکه کسب و کار شما به ثبات برسد باید استراتژی داشته باشید.
اگر مقالات و کتابهای دهه 60 یا 70 را مطالعه نمایید ، خواهید دید که به علت محدودیت در رسانههای تبلغاتی ، مشریان به راحتی در معرض پیام های قرار میگرفتند ، اما امروز با حجم بالای رسانه ، مصرف کنندگان در هر لحظه با چند برند در چند رسانه مواجه هستند.
نقاط تماس متفاوت و متعددی مانند باید اطمینان حاصل نمایید که هویت برند در تمام این رسانههای تبلغاتی ATL , BTL,TTL به یک شیوه استاندارد دیده شود ( بیزینس کارت ، وب سایت ، بیلبورد ، رادیو ، تلویزیون ، شبکه های اجتماعی ، روزنامه ، مجله ، نمایشگاه ، بسته بندی ، ….. )
و از سوی دیگر این هویت برند باید دارای پیامی باشد که آن پیام باید در راستای استراتژی بازاریابی و فروش سازمان خلق شده باشد. همچنین استراتژی بازاریابی و فروش باید در راستای استراتژی کلان از پیش مشخص شده باشد.
پیچیده شد ؟ بله – همینطور است
ادامه مطلب : تفاوت بین هویت برند و مدیریت برند ( عناصر هویت برند )
هنگامیکه در مورد ” برند ” یا ” برندینگ ” فکر میکنید به چه میاندیشید ؟ آیا نام تجاری است ؟ آیا عبارت کوتاه Tagline است ؟ ظاهر وبسایت شما است ؟ شاید لوگوی معروف شماست ؟
بله ، همه این عناصر مهم هستند، اما تمام اینها سطح قابل لمس چیزی که برند میپنداریم را تشکیل میدهند. به عنوان صاحب یک کسبوکار ، نمیتوانید تمام قدرت و وزن برند خود را بر گردن لوگو گماشته و بار برند را شانه او بیاندازید.
برند عبارت است از داستان برند ، داستانی که هدفش ایجاد ارتباط بین مشتری و شرکت است . داستان برند به دنبال ایجاد یک مفهومی در قلب و ذهن مخاطب است.
مدیرعامل شرکت آمازون میگوید : هنگامی شما از اتاق خارج میشوید ، دیگران در مورد شما چیزهایی میگویند ، این همان برند است.
”Your brand is what people say about you when you leave the room.”
اینجاست که قبل از فکر به خلاقیت ، لوگو و یا بازاریابی ، مهم آن است که به آنچه واقعا باید در برند وجود داشته باشد ، بی اندیشید. در ادامه به بیان آنچه باید در برند در نظر داشت خواهم پرداخت تا ببینیم چه نکاتی در برند از سایر موارد مهمتر است.
اولین گام در مراحل برندسازی عبارت است از تعریف و شناخت “چرایی” وجود برند است. علت انتخاب کاری که انجام میدهید ، چیست ؟ علت وجودی کسبوکارتان چیست ؟ چرا انجام آن مهم است ؟
در خصوص چرایی، ویدیویی از TED با سخنرانی آقای سایمون وجود دارد تحت Start With Why که گفته میشود ، هر رهبر یا مدیری باید پیش از هر چیزی به این سوال پاسخ دهد. او توضیح میدهد که علت اصلی موفقیت بزرگترین برندهای جهان ( اپل ، آدیداس ، گوگل … ) به خاطر کاری که انجام میدهند یا روش انجام آن نیست، بلکه به علت آن است که میدانند که چرا این کار را انجام میدهند.
استارباکس تنها یک مغازه زنجیرهای فروش قهوه نیست. آنان در حال ارائه محل سومی بین محل کار تا منزل هستند. این برند به دنبال خلق تجربه حداکثری برای مشتریانش است.هدف برند ، ایجاد انگیزه برای تیم کارکنان و مشتریان است که خود بخشی از داستان برند است.
ادامه مطلب :
تعریف برند – پنج عنصر اصلی برند
همیشه حق با مشتری نیست ، البته در مورد نوآوری ، همیشه حق با مشتری است. این مشتری است که تعیین مینماید که جهش بزرگ تجاری یک شرکت در معرفی محصولات و خدمات جدید به سمت درستی میرود یا خیر. مشکل اغلب برندها این است که مشتریان نسبت به کارایی محصول ” اینکه آیا این محصول میتواند به حل مشکلاتشان کمک نماید یا خیر ” مشکوک و بدبین هستند و باید بررسی نمایند که آیا راه حل ، به اندازه کافی مناسب است یا خیر.
یک جمله جالب از هنری فورد ( مدیرعامل فورد ) نقل میشود : ” اگر از مردم میپرسیدم که چه میخواهند، پاسخ میدادند : یک اسب سریعتر ” . هنری فورد به دنبال یک چیز سریع رفت اما آن چیز اسب نبود. پس همیشه حق با مشتری نیست. اما تشخیص قسمتهای درست خواسته مشتری ، بسیار مهم است. این همان گام اصلی در ارائه نوآوری و جلوگیری از شکست است.
شکست ، ناشی از عدم تلاش نیست. شرکتهایی که واقعا مفهوم مدیریت را متوجه هستند ، بر درک و شناخت صحیح از مشتری ، سرمایهگذاری داشته و پشت درهای بسته تصمیمگیری نمینماید. شرکتهای مقدار زیادی اطلاعات را در مورد رفتار، نظرات و نگرشهای فعلی و بالقوه جمعآوری مینماید. مشکل زمانی بروز مینماید که سازمان با توجه به اطلاعات در دسترس میخواهد یک راه حل برای مشتری پیدا نماید، اما این سازمانها نمیدانند که کدام بخش از اطلاعات مهم ، کدام بیاهمیت و کدام بخش را باید نادیدهگیرند. همه اینها موجب سردرگمی سازمانها میگردد.
بسیاری از شرکتها بر اساس اطلاعات بدست آمده از تعداد محدودی از مشتریان ، پیرامون رضایت سنجی مشتری ( با یک پرسشنامه ) ، تصمیم سازی مینمایند. البته این ابزار در جای خود قابل احترام است اما باید فراتر از این و به بیش از آن برای درک مشتری فکر نمود. باید متوجه شد که مشتری چه تقاضایی دارد و چه عواملی سبب جابجا شدن ترجیح مشتری میگردد و چه به سوی چه صنعتی خواهد رفت.
حتی زمانی که شرکتها ، محصول جدید خود را معرفی مینمایند ، جمع آوری اطلاعات در خصوص حال و آینده آن محصول بسیار دشوار است.
ادامه مطلب :
شرکت مشاوره مدیریت اینتربرند Interbrand به عنوان شرکت صاحب نظر در عرصه تعریف استانداردهای برندسازی و همچنین ارائه دهنده یک استاندارد ارزش گذاری برند در جهان، لیست ۱۰۰ برند ارزشمند دنیا در طی سال ۲۰۱۷ را برای ۱۸امین سالی متوالی اعلام نمود. تیم مشاوران مدیریت طبق سنوات ( ۲۰۱۳ , ۲۰۱۴ , ۲۰۱۵ , ۲۰۱۶ ) این اطلاعات برای شما محیا نموده است. دانلود لیست کامل بهترین برندهای ۲۰۱۷