معرفی محصول جدید به بازار میشود، نقطه اوج تجلی زحمات کارکنان یک سازمان است. اما چگونه باید از موفقیت سازمان در زمان معرفی محصول به بازار مطلع شد؟ آیا معرفی محصول جدید به بازار ، بر اساس همان برنامههای از پیش تعیین شده است ؟
برای رشد درآمد ناشی از محصول جدید ( بر اساس اهداف از پیش تعریفشده ) چند گام ساده وجود دارد. اگر اقدام به معرفی محصول با فکر و برنامهریزی مناسب همراه نباشد حتما درآمد مورد نظر را به دنبال نخواهد داشت. در زمان معرفی باید داستان محصول را برای مشتریان تعریف نمود و به این سوال پاسخ داد : ” تغییر چرا ؟“
گام ۱ : پیامرسانی
معرفی ارزش محصولات به مشتری بسیار حائز اهمیت است. باید به مشتری بالقوه بگوییم که چرا باید این محصول را از ما بخرد و نه از رقیب ما . شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که مشتری حتما ارزش محصول شما را درک نماید. در عوض شما باید دست به اقدامات خاصی بزنید تا متوجه شود که محصول شما از چه طریقی به وی کمک خواهد نمود. در غیر این صورت ، احتمال جذب بودجه مشتری بسیار پایین است.
ادامه مطلب : ۳ گام اساسی در معرفی محصول جدید به بازار
برندینگ شرکتی ( برندینگ سازمانی ) اشاره به فعالیتهای مدنظر در مسیر ارتقاء نام تجاری ( نام برند ) یک واحد تجاری ( واحد حقوقی ) است. فعالیتهای و برنامهریزیهای برندینگ شرکتی با برندینگ محصولات و خدمات متفاوت است زیرا دامنه برندینگ شرکتی خیلی وسیعتر است. برای درک ساختار برندینگ شرکتی بهتر است که این مقاله که در خصوص معماری برند Brand Architecture را نیز مطلعه نمایید.
امروز برندینگ به عنوان یک فرایند شکلگیری تصویر و هویت تقریبا در هر بخشی از جامعه پذیرفته شده است. هر چند که ما از برندینگ در مورد بخش محصولات و خدمات آگاهی بیشتری داریم، برندینگ شرکت مانند برندینگ توسط بخشهای مختلف مانند ورزش، سازمانهای غیردولتی، سازمانهای فرهنگی و مذهبی از جمله ساخت برند کشوری و منطقهای توسط ملتها در زمینههای مختلف را میتوان شاهد بود. برندینگ و تصویرسازی یک تمرین مهم برای همه سازمانها و نیز نهادها است.
با رشد و پیشروی سازمانها، برندینگ تبدیل به یک حرکت استراتژیک شده است که متعلق یا طراحیشده توسط دپارتمان بازاریابی آنها نیست. این مدیران عامل و ارشد هستند که مدیریت و مالکیت هویت برند سازمانهای بزرگ را بر عهده دارند.در حقیقت در بعضی موارد پیش برنده سازمان هویت برند شخصی خود را با نیاز به ساخت و مدیریت کسبوکار یا هویت سازمان به خوبی با هم همراه مینماید. ریچارد برانسون شاید بهترین مثال باشد از کسی که خود یک برند است و همزمان صاحب شرکت Virgin است.
ادامه مطلب : برندینگ شرکتی
فرض که سازمانی دارای یک سیستم بسیار حرفهای برای جمعآوری اطلاعات و گزارش دهی تحت داشبوردهای مدیریتی با رنگها ، دادهها و نمودارهای متعددی بسیار جذابی داشته باشد. اما آیا این داده و اطلاعات نباید به ارزیابی عملکرد فروشنده بی انجامد ؟
اگر به دهه ۷۰ یا ۸۰ برگردیم ( حداقل بر اساس اسناد ، کتب چاپ شده بین المللی در حوزه فروش ) ، ارزیابی بر اساس درآمد صورت میذیرفت . در آن زمان برای ارزیابی عملکرد فروشنده به ابعاد زیر توجه میشد :
امروزه، با وجود دشبوردهای حرفهای ، همچنان رصد تمام فعالیتهای رخ داده و یا پیشنهاد داده شده در برنامه فروش ، انجام نمیشود. اما تعداد زیادی از فعالیتهای مدیران فروش و فروشندههای سازمان رصد ، ارزیابی شده و مورد توجه قرار میگیرد. ( توجه نمایید : ارزیابی عملکرد با درآمد یکی نیست ، اما رابطه مستقیم بایکدیگر دارند ).
بنابراین ارزیابی عملکرد باید شاخص های دیگری داشته باشد که در ادامه به توضیح آن خواهیم پرداخت .
ادامه مطلب : روش ارزیابی عملکرد فروشنده