فروشنده حرفهای و موفق بر درآمد سازمان تاثیر بالایی دارد. اما فروشنده بد موجب افزایش هزینههای سازمان میگردد. نتایج تحقیقات دانشگاه هاروارد در خصوص اثربخشی فروش نشان میدهد که چگونه استخدام یک فروشنده بد بر مشکلات سازمان افزوده و موجب افزایش هزینههای سازمان گردد.
متوسط هزینه استخدام یک فروشنده در حدود ۱.۷ میلیون تومان است که شامل :
فروشنده بد در طول مدتی که در سازمان حضور دارد نیز هزینههایی ایجاد مینماید که باید به اعداد فوق اضافه شود. گاه این فروشنده به اندازهای بد است که با یک اشتباه بچهگانه، میتواند شهرت سازمان را به نحوی غیرقابلجبران تخریب و حتی سازمان را تا مرز ورشکستگی سوق دهد.
آزمونهای پیش از استخدام ابزار جدیدی نیستند، اما با ادغام در تکنولوژی نوین، به ابزاری قدرتمند برای تحلیل دادههای آماری حاصل از هریک از داوطلبین تبدیلشده و با دقت بالایی ما را در مسیر پیشبینی نقاط قوت هر فرد یاری مینماید .
اساس ارزیابی شایستگی بر ارزیابی شخصیت و هوش فرد برای تاثیرگذاری بر عملکرد در محیط کار است و مطالعات نشان داده که نتایج این ارزشیابی بسیار درست است.
چرا زمان ارزشمند خود را صرف مصاحبه ، استخدام و آموزش فردی مینمایید که از پیش شکستخورده است ، درحالیکه میتواند بهترین را از بین بهترینها انتخاب نمایید ؟
هنگامیکه از یک مدیر در خصوص هزینههای یک فروشنده بد برای سازمان سوال میپرسم ، همگان تاکید مینمایند: ” یک فروشنده بد، میزان هزینههای گردش مالی را افزایش میدهد”. اما حقیقا هزینه استخدام یک فروشنده بد بیش از هزینه گردش مالی است.
بسیاری از سازمانها هرکس که برایشان رزومه ارسال مینماید را استخدام مینمایند ، اما هنگامیکه در عرصه رقابت دچار مشکل میشوند تازه به یاد استخدام نیروی شایسته و اثرگذار میافتند.
برخی مدیران پیش از شروع بازی فروش، یک بازنده هستند.
هر انسانی پتانسیل انجام کار یا کارهایی را دارد. اما لزوما همه پتانسیل فروشنده حرفهای بودن را ندارند. برخی مدیران عامل ، مدیران فروش و یا حتی مدیران منابع انسانی حرفهای ، افرادی را به سمت فروشنده انتخاب مینمایند که این افراد از ابتدا پتانسیل فروشنده شدن را نداشتهاند و به قول معروف: این لباس را به زور به تن نمودهاند. مدیرانی که چنین افراد ناکارآمدی را استخدام نمودهاند ، از پیش بازندهاند.
۱- محکوم شدن فرد به انجام عملی در تضاد با ماهیت و جوهره وجودی (هرچند که خود خواسته است)، این از نظر اخلاقی اشتباه است.
۲- مدیر فروش برای مدتی تمرکز خود را از دست داده و نگران زمان و برگشت وجوه خواهد بود. زیرا که فروشنده بد به ابزاری برای انحراف افکار سازمان تبدیل میگردد.
۳- استخدام یک فروشنده بد حتما موجب ایجاد یک تضعیف مزیتهای رقابتی سازمان میگردد. مشتریان به بهترین راهحل سازمان دست پیدا ننموده و فرصتهای فروش از دست میرود. ارزش سهام شرکت کاهشیافته و تعداد زیادی در درون و بیرون سازمان ناراضی میشوند.
به صورت شفاف و صریح باید بگویم که مدیرانی با اعمالنظر به استخدام فروشنده بد کمک مینمایند باید بدانند که این کار هم خودشان و سازمانشان آسیب میرساند. بهتر است برای استخدام از شاخصهای کلیدی عملکرد و کارت امتیازی متوازن BSC استفاده نمایند. از آزمونهای تست شخصیت و استعداد بهره گیرند.
هنگامی به یک فروشنده بد ، پاداش میدهد در اصل به وی اجازه دادهاید تا با کمک منابع سازمان ، سازمانتان را به ورطه نابودی ببرد. فروشنده بازنده ، قطعا فرهنگ فروش شما را بر سر میز بازی فروش خواهد باخت. فرهنگ سازمان فروش اگر تضعیف شود کل ساختار فروش تضعیف میشود. فروشنده حرفهای مانند رئیس گله گرگهاست . البته تا زمانی این یک گله است که تمام افراد با وی هماهنگ و هم سو باشند. حال اگر یک فروشنده حرفهای وارد یک فرهنگ سازمان با فرهنگ فروش ضعیف شود که چند فروشنده بد دارد ، نباید انتظار معجزه از فروشنده حرفه داشت . این فروشندگان بد یا او را مانند خود تضعیف مینمایند و یا او سازمان شما را فورا ترک مینماید.
ادامه: فروشنده بد